ADS
ADS

گیجِ گیجم، تاحالا اینجوری از خواب نپریده بودم

ای کاش بعد این همه سال نمیدیمش ...

لعنت به اون دیقه ای که زنده کرد، تموم خاطراتمو ...

ای کاش میشد زمانو به عقب برگردوند...

میدونی تو همین یه دیقه ها خیلی چیزا میتونه فرق کنه، همین دیقه هان که پیش میرن تا ما رو نزدیک کنن، به از دست دادن یا بدست اوردن چیزی ، ماها دیقه به دیقه نزدیک میشیم، به اتفاقایی که نمیدونیم برای رو در رو شدن باهاشون باید چکار کنیم !

ماها هیچ وقت گذر دقیقه هارو نفهمیدیم، جدیشون نگرفتیم، ندیدیم چطور میگذرن و روی هم جمع میشن تا بشن یه ساعت یا یه عمر ...

ارزش دیقه ها رو بعضی از ادما خوب میدونن ...

مث دکتری که بیمارش برای زنده موندن به ثانیه های آخر چنگ میزنه ...

مث مسافری که از پروازش جا مونده‌و کسی چشم به راهشه ...

مث مربی که تیمش تو دیقه اخر گل میخورو میبازه، یا مثل منی که نفهمیدم کدوم دیقه اخرین دیقه ایه که دارمت ...

تو همین دیقه هاس که میشه انتخاب کرد داشتنو نداشتنو ، بودنو نبودنو

گذر این لحظه ها و دیقه ها کلی حسرت به دل ادم میذاره ...

مثل گفتن حرفایی که باید میگفتیشون و نگفتی،

میدونی ای کاش میشد زمانو به عقب برگردوند ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ADS