ADS
دکلمافون/دکلمه/استاد شهریار, محمد رئوفی, مرتضی قرائی/دکلمه مرتضی قرائی – سیل روزگار
ADS

لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند

دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند


گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو

به شبهای دل تاریک من مهتاب را ماند


خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان

که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند


بتا گنجینه حسن و جوانی را وفایی نیست

وفای بی مروت گوهر نایاب را ماند


بدین سیمای آرامم درون دریای طوفانیست

حذر کن از غریق آری که خود غرقاب را ماند


بجز خواب پریشانی نبود این عمر بیحاصل

کی آن آسایش خوابش که گویم خواب را ماند


سخن هرگز بدین شیرینی و لطف و روانی نیست

خدا را شهریار این طبع جوی آب را ماند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ADS