نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
فهمیده ام این روزها دنیای من فانی ست
وقتی برایت دل بریدن کار آسانی ست
جز دیدن رویت چه کار بهتری دارم ؟
تفریح ساحل دیدن دریا ی طوفانی ست
من ماهی دریاچه ام از تنگ می ترسم
میلرزد اندامم در آغوش تو ، پیدا نیست ؟
یک تکّه ابر از داخل جیبم در آوردم
یعنی که حالم بی حضورت سخت بارانی ست
از کودکی می خواستم تا منزوی باشم
حالا فقط بعد از تو کارم منزوی خوانی ست
جغدی که از ویرانه دور افتاد می میرد
دورم من از آغوش تو این اوج ویرانی ست
هم حرف دارم با تو در این روز ها هم درد
بانو کجایی ... بگذریم ... این بیت پایانی ست
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.