ADS
ADS

کسی چه می‌داند؟

که انتظار تو در جاده‌های درد˚چقدر

نجیب و طولانی‌است.

 

کسی چه می‌داند؟

چرا هوای دو چشمت

در این حوالی غمیگن

نمور و بارانی است.

 

و انتظار به درگاه آسمان کبود

چه سخت بیهوده است

نه بارشی، نه نمی

نه نورِ بیش و کمی

هوا گرفته و خورشید پشت ابرِ سیاه

اسیر و زندانی‌است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ADS