نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
کسی چه میداند؟
که انتظار تو در جادههای درد˚چقدر
نجیب و طولانیاست.
چرا هوای دو چشمت
در این حوالی غمیگن
نمور و بارانی است.
و انتظار به درگاه آسمان کبود
چه سخت بیهوده است
نه بارشی، نه نمی
نه نورِ بیش و کمی
هوا گرفته و خورشید پشت ابرِ سیاه
اسیر و زندانیاست.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.