ADS
ADS

بوی یلدا را میشنوی؟

انتهای خیابان آذر ...

 

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان .

قراری طولانی به بلندای یک شب.

شبِ عشق بازی برگ و برف ...

 

پاییز چمدان به دست ایستاده !

عزمِ رفتن دارد ....

آسمان بغض میکند ....

می بارد...

 

خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ...

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد

آخرین نگاه بارانی اش را

به درختان عریان میدوزد

دستی تکان میدهد ....

قدمی برمی دارد سنگین و سرد

کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز ...

و... تمام میشود .

 

پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ،

رفتنت به خیر ...

سفرت بی خطر ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ADS