ADS
ADS

نو می‌شود همه‌ی دنیا

در آوازها جشن می‌گیرن

کوروش در آرامگاهش

لبخند می‌زند

و من هنوز‌در انتظارت

شب‌ها

فانوس روشن می‌کنم

هرروز چندباره دچارت می‌شوم

از تمامت فقط

زنجیری لنگروار دارم

که فرو رفته‌است

در قلبم

و دائم فروتر‌ می‌رود

زنجیر را بگیر

بالایم بکش

با من غرق شو

درین دریای احساس

در من نفس بکش

و بگذار که در تو

سرا پا مرگ شوم

بااین نیمه بودن‌هایت

به درد می‌آید قلبم از‌نبودنت

ربطی به بهار و پاییز و زمستان ندارد

من از ازل

دگرگون تو بودم

ستارگانی که هرشب

زیادتر می‌شوند

می‌بینی؟

آن دریا در مقابل اشتیاق

آسمانی نیمه است

و زندگی بدون تو

یعنی آهن سرد برف

در آغاز بهار

و کوره‌ای مذاب

در اقیانوس تنهایی

شادی دیگران را می‌بیند

بی‌حرف تلاطم می‌کند

تلاطمی کورکورانه در غیابت

که زمانی به وصال میرس

از ترس آرام می‌گیرد

و این ترس آرام‌وار

یعنی نوروز ‌حضورت

در لباس وجود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ADS