نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
حرف نزدن سخته اما حرف زدن بعد از سکوت سخت تره، آدم میمونه از کجاو از چی بگه ...
ای کاش میشد تا ابد سکوت کرد، ولی مگه یه آدم چقدر میتونه خودشو قورت بده ؟
آدما پُر از نگفته هان، پر از حرفایی که باید میزدن و نزدن ...
این پازل گنده ها رو دیدی، از اینا که یه عالمه تیکه شبیه به هم دارنو کلی باید جون بِکنی تا درست بشه ...
ازینا که اگه یه تیکه ش گم بشه دیگه هیچ امیدی نیست به کامل شدنش ...
یادمه یه سال یکیشون کادوی تولدم بود، ساعتا درگیر درست کردنش بودمو تیکه هاشو میذاشتم کنار هم، تا به اخر برسه
بالاخره بعد از چند هفته تمومش کردم، اما آخر سر دیدم خیلی از تیکه ها با اینکه کنار هم دیگه نشستن جاشون درست نیست ...
یه وقتا انگار باید به آخر برسی تا بفهمی چقدر اشتباه کردی ...
همه میگن تو تیکه ی اشتباه زندگیمی، اما من این اشتباهو دوس دارم
میدونی این روزا شدم عین یکی از این پازلا ...توام اون تیکه اشتباهه
اون تیکه که حاضر نیستی هیچ جوره عوضش کنی اون تیکه ای که میدونی درست نیست و نباید اونجا باشه،
ولی بازم ادامه میدی، میدونی این روزا به آخر رسیدم
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.