ADS
ADS

ساکشو دستای کوچیکش بست

من حواسم به چشای ترشه

پسری که پدرش من بودم

که زن سابقِ من مادرشه

 

با تمام حسرتش زل میزنه

به غروبِ جمعه ی این خونه

بچه ای که با همین سنِ کمش

همه ی قصه مونو می دونه

 

تنهایی توی اتاقش نمی ره!

حتی از تختِ خودش می ترسه

مدرسه براش جهنم شده از

همکلاسی های خوشبختِ خودش می ترسه!

 

پسرم! سرِ کلاسِ نقاشی

خودتو گوشه ی پاییز نکش

وقتی که نوبت خانواده شد

منو این همه غم انگیز نکش

 

منِ خودخواه فقط می خواستم

مقصدِ راهِ نرفته م باشی

پسرم کی فکرشو می کرد تو

هدیه ی آخرِ هفته م باشی

 

لحظه ای که دس به دستت می کنیم

کی میدونه که چیا تو سرته؟

مثل من شبا بات قصه می گه

اون که تو زندگیِ مادرته؟

 

تو رو مثل پسرش دوست داره

اون که تو زندگیِ مادرته؟

پسرم سخت ترین کارِ جهان

درکِ دیوونگیِ مادرته

 

ترسم از اینه که خاطراتمون

آخرین حلقه ی ارتباطمون

گم شه تو زندگیِ تازه ی تو

آرزومه وقتی می پرسم ازت

شوهرِ مادرتو دوست داری؟

بگی بابا نه به اندازه ی تو

 

ساکشو دستای کوچیکش بست

من حواسم به چشای ترمه

زنگِ در که می خوره بی لبخند

می گه وا نکن درو! مادرمه...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ADS