نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تو از تقدیر می ترسی ، تو از اجبار بیزاری
می دونستم همین روزا میگی تنهام میذاری
نشد باور کنی تقدیر،به تصمیمِ تو وابستس
همین لحظه، همین امروز، واسه دیروزت آیندس
یه عمره حسِ امروزو، از آینده طلبکاریم
چرا دلشوره ی روزی، که نامعلومَرو داریم؟
خدا با عشق ثابت کرد، که رویا غیر ممکن نیس
بهشتو تجربه کردن، تو دنیا غیر ممکن نیس
تصور کن تو این روزا، که هر لحظش پر از رنجه
خدا داره صبوریتو، تا حدِ مرگ می سنجه
تو می دونی که دنیامون، بدونِ هم پریشونه
بری چیزی به جز حسرت، واسه فردا نمی مونه
تحمل کن که احساسم، به احساست گره خورده
ته این قصه اونی که صبوری می کنه برده
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.