متن دکلمه مصطفی امیدی به اسم ” نیستی که ببینی “
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظهها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشهها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است
تو از بلندی ایوان به باغ مینگری
درختها و چمنها و شمعدانیها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب مینگرند
تمام گنجشکان
که درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفتهاند
ترا به نام صدا میکنند
هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج
کنار باغچه
زیر درختها لب حوض
درون آینهی پاک آب مینگرند
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر تو نگاه تو در ترانهی من
تو نیستی که ببینی چگونه میگردد
نسیم روح تو در باغ بیجوانهی من
چه نیمه شبها کز پارههای ابر سپید
به روی لوح سپهر
ترا چنانکه دلم خواسته است ساختهام
چه نیمه شبها وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه میکند تصویر
به چشم همزدنی
میان آن همه صورت ترا شناختهام
شعر: فریدون مشیری
دکلمه: مصطفی امیدی
از مجموعه دکلمه های ارسالی توسط شما
مشارکت در بخش های دیگر دکلمافون:
– آیا می دانید ما این امکان را برای شما فراهم کرده ایم تا دکلمه های زیبای خود را به صورت رایگان از طریق سایت آکادمی تخصصی دکلمه و گویندگی دکلمافون پخش کنید؟
کافیست به صفحه پخش رایگان دکلمه وارد شوید و فرم مربوط به آپلود را با توجه به شرایط ذکر شده تکمیل و ارسال نمایید.
– اگر با ما در زمینه های مختلف طراحی، تدوین، گرافیک، میکس و مسترینگ، تولید محتوا، دکلمه، گویندگی و … که مرتبط با فعالیت آکادمی دکلمافون است تمایل به همکاری دارید به صفحه همکاری با دکلمافون مراجعه و فرم مربوطه را تکمیل و ارسال نمایید.
– برای شرکت یا دنبال کردن بزرگ ترین مسابقات مجازی دکلمه ایران که توسط تیم حرفه ای دکلمافون برگزار می گردد به صفحه مسابقات دکلمه مراجعه نمایید تا شاید برنده جوایز نفیس این مسابقات شوید.شرکت در این مسابقات برای عموم آزاد و رایگان است.
0